خستگی بعد از شیفت

آنقدر خسته ام که بعد از تمام شدن شیفت، بدون لحظه ای توقف سوار ماشین میشوم.
این رانندگی کوتاه بعد از شیفت تنها نکته مثبت این روزهاست...
اما امشب نه...
حجم خستگی از شانه هایم سر رفته...
سعی میکنم از لاین کم سرعت تجاوز نکنم...
از شدت بیحالی با یک دست فرمان را گرفته ام و دست دیگرم را تکیه داده ام به صندلی شاگرد.
تمام سنگینی بدنم را انداخته ام روی دست راست و با دست چپ حرکت ماشین را کنترل میکنم...
دلم میخواهد به یک نفر بگویم چقدر خسته ام...
نه البته یک نفر...
دلم میخواهد به تو بگویم چقدر خسته شده ام امروز...
دلم میخواهد از شلوغی بیش از حد اورژانس و تعداد کیسه های خونی که یکنفره آماده کرده ام برایت بنویسم...
دلم میخواهد مثل گذشته ها بگویی:
خسته نباشی عزیزم...
....
اما نه تو هستی...
و نه گذشته هاست...
اصلا چه اهمیتی دارد دلم چه می خواهد؟
منم و تنهایی ممتد و خستگی بعد از دوشیفت کاری و یک بزرگراه نیمه شلوغ و قطره های اشکی که بی اراده میچکد...
چقدر جای تو خالیست...
و چقدر بعضی تنهایی ها تلخ است...
نزدیک خانه میشوم...
الهه پیام میدهد رسیدی، نان و کاهو بخر...
راستی! تو چیزی نمیخواهی یارجان؟!
#الهام_جعفری
#ممنوعه
دیدگاه ها (۱۵)

اخلاص! و ما ادراک اخلاص؟!

راه عشق راه متفاوتی است...

مثلا لبخندت...

موزیک ویدیو"رفیق"

⁶²بوسه طولانی جونگکوک به آرامی پایان یافت. هر دو نفس‌نفس می‌...

♥️کمی هم از اتاق خواب بگم و از این موضوع مهم زیاد غافل نشیمد...

پارت ۲امروز عروسی روزی هستشمن به آریشگاه رفتم با اینکه نمی‌خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط